حکایت آقا مهدی باکری بنظرم خیلی خاصه، مهندس مکانیک داشگاه تبریز، خانواده مبارز و انقلابی و سپس شهردار ارومیه بعد از انقلاب، شهردار مردمی ولی خار چشم حسودان که ادعای انقلابی بودنشان گوش همه را کر کرده بود ولی تنگ نظری همان شیخان نهروان شهردار مردمی و مهربان از شهر طرد کردند، همون ها عرصه را اینقدر بر آقا مهدی تنگ کردن که باعث شدند آقا مهدی در جبهه های جنگ زمانیکه فرمانده محبوب القلب لشگر عاشورا بود ولی همیشه لباس بسیجی به تن کنه و نه لباس رسمی، حالا همون حسودان که آقا مهدی را اذیت کردن ثروت آنچنانی به جیب زده اند و فعال سیاسی دو آتشه هستند، مهدی باکری وقتی برادرش حمید شهید شد نگذاشت جنازه ش را از خط مقدم برگردانند و شرط گذاشت که اون موقع جنازه همه شهدا که اونا هم برادرانش بودن باید برگردد و بعد از مدتی خود آقا مهدی در راه دفاع از خاک وطن و آرمان های به شهادت رسید و جنازه آقا مهدی هم برنگشت و چه پاکند شهیدان حمید و مهدی باکری که در را دفاع از ناموس و میهن جانشان را فدا کردند در زمانیکه حتی در شهرشان یک عده تنگ نظر آنها را از آنجا راندند. واقعا که آقا مهدی باکری و حمید باکری شهیدان مظلوم ایران هستند.
#شهدای آذربایجان